جدول جو
جدول جو

معنی عنان گرم کردن - جستجوی لغت در جدول جو

عنان گرم کردن
(غُ دِ رَ کَ دَ)
جلد و شتاب رفتن. عنان تیز شدن. (از آنندراج). عنان ریز شدن. بتاختن داشتن اسب:
تنوری چنین گرم بربند نان
ره انجام را گرم تر کن عنان.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نِ دَ)
مهیا و آماده شدن. مهیای تاخت و حمله گشتن:
وگر جنگ را گرد کرده عنان
یکایک بخوناب داده سنان.
فردوسی.
همه جنگ را گرد کردن عنان
ز بالا به دشمن نمودن سنان.
فردوسی.
چو برگشت شب گرد کرده عنان
سپیده برآورد رخشان سنان.
فردوسی.
کشیده همه گرز و تیغ و سنان
همه جنگ را گرد کرده عنان.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(گِ رِ تَ)
استادن و متوقف کردن اسب. (آنندراج). ایستادن سوار. (از غیاث اللغات) (ناظم الاطباء). عنان کشیدن:
پس کرد عنان گران چو مرکز
فرمود سبک خطاب موجز.
خاقانی (از آنندراج).
، آهسته راندن. (امثال و حکم دهخدا) :
ز کنده به صد چاره اندرگذشت
عنان را گران کرد بر سوی دشت.
فردوسی.
در سپه جهل بسی تاختی
اکنون یکچند گران کن عنان.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
تصویری از عنان گران کردن
تصویر عنان گران کردن
توقف کردن سوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عنان گرد کردن
تصویر عنان گرد کردن
((~. گِ کَ دَ))
آماده شدن، آماده حمله شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عنان گران کردن
تصویر عنان گران کردن
((~. گِ. کَ دَ))
توقف کردن
فرهنگ فارسی معین